واژه های آسمانی، پیام های نورانی

واژه های آسمانی ؛راهی به سوی آرامش

درباره ما


******* آیا می دانید: شما می توانید در مدت زمانی محدود ، بایادگیری کمتر از 2 درصد از کلمات قرآن ، معنای 82 درصد از کلمات به کار رفته در قرآن را فرا بگیرید؟قرآن کریم در مجموع از 87419کلمه تشکیل یافته است.از میان این کلمات،1257کلمه،بیش از 7 باز تکرار شده اند که تحت عنوان((کلمات پرکاربرد))نام گذاری می شوند.از این تعداد، 120 کلمه ،کلماتی هستند که ما فارسی زبان ها معنای آن را می دانیم(کلماتی نظیر الله ،شیطان،جهنم و...)و 1137کلمه دیگر با انکه کمتر از دو درصد از حجم قرآن را تشکیل می دهند ولی با توجه به تکرار زیاد ، بیش از 82 درصد قرآن (71575کلمه)از این کلمات تشکیل یافته است.لذا شما با یادگیری این کلمات ،به راحتی اکثر کلمات به کار رفته در قرآن کریم را معنا نموده و با این کتاب آسمانی انس می گیرید. در این وبلاگ این کلمات را آموزش خواهیم داد. *********** ان شاء الله بتوانم با این موضوعات به دین مبین اسلام خدمت کرده باشم. اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

دانلود اپلیکشن اندروید

دانـلـود اپـليکيشن انـدرويـد

موضوعات مطالب

آموزش سبک زندگی اسلامی به کودکان
آموزش نرم افزار های تولید محتوا برای ساخت محتوای قرآنی
وصیت نامه
نرم افزار اندرویدی وبلاگ

فیلم ها و کلیپ های مذهبی

حضرت محمد (ص) از نگاه کودکان

احادیثی از پیامبر اکرم حضرت محمد (ص )

ورود حضرت رسول (ص) به مکه )

دعای حضرت مهدی صاحب الزمان (عج)

زیارت حضرت محمد (ص)

واژه های آسمانی ؛ پیام های نورانی

سایت های قرآنی

سایت رهبری - وبسایت ختم قرآن - شورای عالی قرآن - رادیو قرآن - نمایشگاه سیار قرآن - نور مبین - صلات

برچسب‌ها

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
قرآن انلاین وب سایت ختم قرآن اهمیت فضای مجازی صراه مستقیم را در نماز جستجو کنید قرآن ، پرچم نجاتبخش ، كتاب عبرت و آموزش و بيان و تبيان است

به وبلاگ واژه های آسمانی ؛ پیام های نورانی خوش آمدید.مخاطبان اصلی ما والدین ، معلمان و دانش آموزان مقاطع مختلف تحصیلی می باشند؛ از این که از تمامی بخش ها دیدن می نمایید متشکریم.

 

 

امام القراءة حمزه بن حبيب بن عمارة بن اسمعيل زيات کوفى (80 ـ156 هـ . ق) دومين چهره قراء کوفى، قراءت او از دو طريق به حضرت مولى الموالى علىعليه السلام مى رسد، شيخ طوسى و ابن نديم او را از اصحاب امام صادق (عليه السلامدانسته اند، او مردى عابد متقى و فقيه و قارى بود . راويان او 1 ـ ابومحمد خلف بنهشام البزار البغدادى (م 229 هـ ق) 2 ـ ابوعيسى خلاد بن خالد صوفى (م 220 هـق)

 

بسمله :

در ابتداى به قراءت از اول سوره ها (غير از توبه) بسم الله راخوانده، و همچنين مانند همه قراء در وصل آخر سوره ناس به اول فاتحه، ولى در بين دوسوره، آخر سوره را به اول سوره بعدى فقط بدون بسم الله وصل نموده است، و در سورههاى چهارگانه الزهر (بين مدثر و قيامه ـ انفطار و تطفيف ـ فجر و بلد ـ عصر و همزهبا سکت دو سوره را بدون بسم الله بهم وصل نموده است . کلمات عَلَيهُمْ ـاِلَيهُمْ ـ لَدَيهُمْ را در وصل و وقف به ضم هاء خوانده، و در وصل کلماتى مثليوَفيهُم اللهُ ـ قُلُوبِهُمُ العِجْلَ ـ قَبْلِهُمُ الاَنبياءَ که قبل از ضمير هممکسور يا ياء ساکنه باشد هـ را مضموم خوانده است، و در وقف بر آن بکسر هـ و سکون مخوانده است .

 

هاء ضمير

 

ماقبل ساکن که بعد آن متحرک باشد، مثل فِيه هُديً ـ فيهِ مُهاناًـ عَقَلُوهُ وَ هُمْ را به قصر يعنى ترک صله خوانده است، و وقتى بين دو متحرک واقعشود حرکت آنرا با صله خوانده قالَ لَهُ صاحِبُهُ ـ مالُهُ دُوَلَدُهُ .و هاءضمير را در يوَدِّه اِليکَ (آل عمران) نُؤتِه مِنها (آل عمران ـ شوري) نَولِّهْ وَنُصْلِهْ (نساء) به سکون هاء، و در لاهلِهُ اُمکثُوا (طه ـ قصص) به ضم هاء خواندهاست، و در سکون هـ فَاَلْقِهْ اِلَيهُمْ (نمل) مثل حفص است، ولى در هاء يتَّقِهِ (نور) را به روايت خلف يتَّقهى و در وقف آن به سکون هـ يتَّقِهْ خوانده است . وخلاد به دو وجه : به صله مثل خلف و ديگر به اسکان هـ و کسر ق يَتَّقِه از حمزهروايت کرده است. حمزه هاء اَنسانِيهِ (کهف) و عَلَيهِ اِلله (فتح) را به کسر هاء، ويرضَهُ (نور) و اَرجِه (اعراف ـ شعرا) را مثل حفص خوانده است .

 

مدود

 

حمزه مد متصل و منفصل را باشباع (شش حرکت) کشيده است، او و ورش درکشش مدها طويلتر از ساير قراء بوده اند .

 

همزه ها

 

کلمه ءَاَعجِميٌّ (فصلت) به تحقيق هر دو همزه، و کلمه ءَامَنْتُم (اعرف ـ طه ـ شعرا) را با دو همزه، و به تحقيق آنها خوانده است . و کلماتءَاِنَّکُم لَتَأتُونَ (اعراف ـ عنکبوت) اَئِنَّ لَنا َلاَجراً (اعراف) ءَاَن کانذامالٍ (قلم) به استفهام و تحقيق همزه ها در آن . يضاهونَ را به ضم هـ بدون همزه،ياجوج و ماجوج (کهف ـ انبياء) به ابدال همزه به الف در هر حال، و کلمه رَؤفُ رارؤفٌ و هُزْءاً و کُفْؤاً به سکون ز ـ ف و همزه بعد از آنها خواند است .

 

سکت بر ساکن قبل از همزه

 

روايت خلف از حمزه بر سکون آخر کلمه اى در موقع وصل به کلمه بعدىکه حرف اوّل آن همزه است . قبل از نطق به همزه سکته کوتاه بدون تنفس آورده، اين دوکلمه يا مثل : مَنْ امَنَ ـ عَذابٌ اَليمٌ ـ جدا نوشته شد و يا مثل : اَلاُولى ـاَلاخِرَة -اَلاِنسانُ متصل نوشته شده است . به شرح زير :سکت بر ساکنموصول، مثل : اَلاَرضُ ـ اَلاِنْسانُ و سکت بر ى فقط در شيئ در حال وصل به مابعد بههر حرکت که باشد، اين دو مورد روايت خلف از حمزه است بلاخلاف، در روايت خلاد به سکتو عدم آن است . و بعضى دو مورد فوق را قراءت حمزه (خلف و خلاد) دانسته اند . سکت بر ساکن مفصول مثل : قَدْ اَفْلَحَ ـ مَنْ إمَنَ به روايت خلف به دو وجه : سکت و عدم آنست، و براى خلاد، بدون سکت ذکر شده، و شرح بالا در موقع وصل است، ولىدر وقف : در شيئ ادغام يا نقل است . در اَلْ ـ الاُولى ـ اَلاخِرَةِ ـ اَلاَرْضَ يابه سکت و تحقيق همزه و يا به نقل و حذف وقف مى شود . در وقف بر ساکن مفصول : مَنْامَنَ ـ عَذابٌ اَليم به روايت خلف سه وجه : نقل ـ سکت ـ ترک سکت و به روايت خلاد،دو وجه : نقل يا ترک آن بدون سکت .

 

تبصره :

 

در ميم جمع، مثل عَلَيکُمْ اَنْفُسُکُمْ فقط با سکت وقف مى شود ونقل در آن صحيح نيست چون اصل حرکت آن ضمه است و اگر با نقل متحرک شود، حرکت آن تغيرمى کند .

 

هاء سکت :

 

هاء سکت، که در آخر کلمات هنگام وقف، براى بيان حرکت ملحق مى شود،و همچنين در آخر کلماتى که مبنى بر حرکتند و سلب حرکت از آنها در حال وقفى هم جايزنيست هاء سکت مى آورند، حمزه هاء سکت را در وصل به حذف و در وقف به اثبات خوانده، ودر دو کلمه : حِسابِيهْ (حاقه 20 ـ 26) و کِتابِيهْ (حاقه ـ 25) را به اثبات هاءسکت در وصل و وقف خوانده است .

 

تبصره :

 

در چهار محل در آيات که روايت حفص از عاصم با سکت است حمزه بدونسکت خوانده است.

 

در ادغام تنوين و نون ساکنه

 

در لِ و رِِ بدون غنه، و ادغام در ن و م با غنه (مثل همه قراء)، وادغام تنوين و نون ساکنه در و ـ ى بروايت خلف بدون غنه، ولى روايت خلاد با غنه ازحمزه روايت شده . و در اظهار نون ساکنه بعد از و و ى در کلمه واحده مثل الدنيا ـبنيان ـ صنوان ـ قنوان و در حروف مقطعه ن يس و در واو بعد آن، و نون در و القلم مثلحفص به اظهار اقدام کرده، و نون طسم (شعرا ـ قصص) را در نزد ميم باظهار و در طس (نمل) باخفاء ن خوانده است . ادغامات : حمزه ذال ذ را فقط در ت و د ادغام کرده،اِذ تَّخلُقُ اِذ دَّخَلُوا . و ذال ساکنه را در ت عُذتُّ ت فَنَبَذتّها ـ واتَّخَذتُّ و ساير صيغ آن ادغام نموده .و خلاد اذ را در 5 حرف : ( ت ز ـ ص ـ دـ س ) ادغام نموده است : اِذ صَّرَفنا ـ اِذ سَّمعتَمُوهُ ـ اِذ زَّينَ .حمزهدال قد را در هشت حرف : ( ج ـ ذ ـ ز ـ س ـ ش ـ ص ـ ض ـ ظ ) ادغام کرده و دال ساکنهرا در ث مثل يرد ثَّوابَ الدُّنيا (آل عمران) و دال ملفوظه از صاد را در ذال کهيعصذکر (مريم) ادغام کرده است . و تاء تأنيث را در شش حرف ( ث ـ ج ـ ز ـ س ـ ص ـ ظ ) ادغام نموده : کَذَبَت ثَّمودُ ـ نَضِجَت جُّلُودُهُم ـ خَبَت زّدْناهُمْ .لام بل و هل را که در مقابل هشت حرف قرار گرفته حمزه فعل در سه حرف به ادغاممبادرت کرده و آنها (ت ـ ث ـ س) مى باشند هَل تَّرى ـ بَل تَّأتيهُم ـ هَل ثُوِّبَـ بَل سَّوَّلتْ ـ و از خلاد بخلف عنه در بَل طّبَعَ ادغام روايت شده است، و خلفآنرا باظهار آورده . حمزه ث را در ت اُورِثتُمُوها (اعراف ـ زخرف) لَبِثتَّ ـکَم لَبِثتُّم و صيغ ديگر آن، و ث را در يلْهَث ذّلک (اعراف) ادغام نموده، ب را درم اِرکَب مَّعَنا (هود) به ادغام، (در تيسير به اظهار و از خلاد به خلف عنه آمده)،و يعَذِّب مَّنْ يشاء (بقره) را به سکون ب قراءت، و ب را در م ادغام کرده است، درنَخلُقُکُّم (مرسلات) ق را در ک به ادغام خوانده است . به روايت از خلاد حمزه برا در ف که در پنج موضع قرآن کريم نزد هم قرار گرفته اند، ادغام کرده است، اِنْتَعْجَبْ فَّعَجَبٌ (رعد) وَ مَنْ لَمْ يتُبْ فّاولئک (حجرات)، اِذْهَب فَّمَنتَبِعَکَ (اسراء) فَاذْهَب فَّاِنَّ لَکَ (طه) اَو يغْلِب فَّسَوْفَ (نساء) و بهروايت خلف، تمام پنج مورد را به اظهار خوانده است . حمزه، بَيت طّائفةٌ (نساءرا به ادغام ت * ط و اَتُمدُونِّن بمالٍ (نمل) را به ادغام ن * ن با مد اشباع حاصله . و در کلمات وَ الصّافّات صَّفّاً ـ فَالزّاجرات زَّجراً ـ فَالتّاليات ذّکراً (صافات) وَالذّاريات ذَّرواً (ذاريات) ت را در ص و ز و ذ به ادغام کبير با سوسىموافقت نموده است . روايت خلاد از حمزه ادغام ت * ذ و ص فَالمُلقيات ذِّکراً (مرسلات) فَالمُغيرات صُّبْحاً (عاديات) به دو وجه ذکر شده است .

 

اشمام حرف به حرف

 

حمزه تمام صادهائى که ساکن بوده و قبل از دال واقع شوند، اشمام بهصداى ز کرده، و اين در دوازده موضع قرآن واقع شده است، مانند : مَنْ اَصدَقُ ـيصْدِفونَ ـ تَصْدِيه .ص را در کلمه الصراط ـ صراط، در همه قرآن به روايت خلفاشمام به صداى ز نموده، و خلاد در موضع اول الصِّراطَ المُستقيمَ (فاتحه) اشمامکرده است.خلف ص را در الْمُصَيْطِرونَ و بِمُصَيْطِرٍ (غاشيه) به اشمام و خلاد بهخلف عنه به اشمام و عدمه.طريقه اشمام آنست که صداى ص با ز چنان مخلوط شده کهحرف ديگرى متولد شود که نه صاد خالص و نه ز خالص باشد، ولى بايستى صداى ص غالب بر زشنيده شود . فتح واماله + الف : حمزه کليه الفهاى منقلب از ياء را در اسم يافعل در وصل و وقف اماله کبرى نموده، مثل : الهُدى ـ اَدْنى ـ مُوسى ـ يحْيى ـ عيسىـ اَتى ـ يخْشى ـ فَسَوّى ـ وَ اسْتَعلى .تبصره : در شش مورد اماله جارى نمىشود : 1 ـ الف اصلى نبوده و زائد باشد، مثل : قائِم ـ نائِم . 2 ـ الف در آخر کلمهنبوده و متوسطه باشد، مثل : نَمارِقُ ـ باعَ ـ سارَ . 3 ـ الف منقلب از واو باشد . مثل : نَجا ـ عَفا ـ صَفا ـ شَفا . 4 ـ الف منقلب از تنوين باشد، مثل : ذِکراً ـعِوجاً ـ اَمْتاً (در وقف) . 5 ـ الف ثنيه باشد، مثل : اِنْ يخافا ـ اِثْنا عَشَرَ . 6 ـ الف محل اختلاف در اصل کلمه باشد . مثل : الحياة ـ مَناة که در بعضى مصاحف باواو الحيوةَ ـ المَنوةَ نوشته شده است . کلمات منقلب از ياء در اسما : به تثنيهآن شناخته مى شود : ( فَتى ـ فَتَيانِ ) ( مَولى ـ مَوليانِ) _ (صَفا ـ صَفَوانِ ) ( عَصا ـ عَصَوان )، و در افعال وقتى اسناد به متکلم يا مخاطب داده شود:(رَمى - رَمَيْتَ) (اِشْتَري- اِشْتَريْتُ) (اِسْتَعلي- اِسْتَعلَيْتَ) اگر ياء ظاهر شديائى، و اگر واو ظاهر شد واوى خواهد بود، واوى آن مثل : ( دَعا ـ دَعَوتُ ) (عَلا ـعَلَوتُ ) .و اگر کلمات واوى از سه حرف اضافه شوند يائى شده و اماله در آنهاعمل مى شود، مثل : اَدْنى ـ اَنْجى ـ يرْضى ـ تُتْلى ـ يتَزَکّى ـ زَکّى ـاِسْتَعلى .ب : کليه اَلفاتى که در تأنيث بر 5 وزن فُعلى ـ فَعلى ـ فِعلى ـفُعالى ـ فَعالى ـ آمده باشند، حمزه آنها را به اماله خوانده است وزن فُعلى مثل : القُصْوى ـ اَلدُّنيا ـ طُوبى ـ القُربى ـ وزن فَعلى ـ مثل : اَلْمَوتى ـ اَلسَّلوىـ اَلتَّقوى ـ وزن فِعلى ـ مثل : اِحدى ضيزى ـ سيما ـ الشِّعرى .تبصره : کلماتمُوسى ـ عيسى ـ يحيى اگر چه اعجمى هستند به علت کثرت استعمال، و ديگر اينکه درمصاحف به ياء نوشته شده اند داخل اماله هستند . وزن فعالى، مانند : سُکارى ـکُسُالى ـ فُرادى ـ وزن فَعالى مثل يتامى ـ نَصارى ـ اَيامى . ج ـ تمام الفهائىکه در آخر کلمه به ياء نوشته شده باشند، اگر چه اصلى بودن آن مجهول باشد در اسماءيا افعال، مثل، اَنّى ( استفهاميه ) مَتى ـ بَلى ـ عَسى ـ يا حَسْرَتى ـ يا اَسَفى . يا اينکه منقلب از واو باشند . مثل ـ القُوى ـ الضّحى ـ ضُحيها اماله مى شوند . و در پنج کلمه که در آنها اماله نيامده، حمزه آنها را به فتح خوانده : لَدى ـاِلى ـ حَتّى ـ عَلى ـ مَا زَکى .تبصره : اگر بعد از الفى که اماله مى شود، دردرج کلام سکون آيد و موجب سقوط اين الف گردد، اماله هم از بين مى رود، حال اين ساکنخواه تنوين يا غير آن باشد، و وقتى در وقف ساکن از بين برود اماله بر مى گردد . مثلـ فَتَعالَى اللهُ ـ يخْشَى اللهَ ـ مُوسَى الکِتابَ ـ اَلْقَتَلى الحُرُّ ـ ذکرَىالدّارِ ـ و تنوين مثل : مَوليً ـ مُسَمًّى ـ اَذيً ـ سُديً ـ مُفتَريً .د ـاماله کلمات آخر آيات يازده سوره ( طه ـ نجم ـ معارج ـ قيامه ـ نازعات ـ عبس ـ اعلىـ شمس ـ ليل ـ ضحى ـ علق ) به هر تقدير، اگر واوى، يائى، اصلى، زائد باشند در اسماءيا افعال فرقى نمى کند . غرض يکسان بودن آنهاست . استثناء ـ دَحيها ( نازعاتتَليها ـ طَحيها (شمس) سَجى (ضحي) و ديگر آنکه الف آنها از ابدال تنوين در وقفباشد، مثل : هَمْسًا ـ ضَنْکاً ـ نَسْفاًً ـ عِلْماً .حمزه کلمات : خَطايا ـخَطاياکُم ـ خَطاياهُم ـ خَطايانا ـ وَ قَدْ هَدانِ (انعام) وَ مَنْ عَصانى (ابراهيم) وَ اَنْسانيهِ (کهف) و ءاتانى (مريم ـ نمل) وَ اَوْصانى (مريم) ومَحياهُم (جاثيه) را به فتح خوانده . حمزه کلمه اَحيا را هر جا باشد وقتى قرينبه و باشد : اَمات وَ اَحيا (نجم) نَموتُ وَ نَحيا (جاثيه ـ مؤمنون) اماله نمودهاست . ولى وقتى قرين به ف يا ثُمَّ يا مجرد باشد به فتح خوانده (اماله آن از کسائىاست)همچنين کلمات : هُدايَ (مضاف به ياء) (بقره ـ طه) و مَثوايَ (يوسفمَحْيايَ (انعام) رُؤيا (هرجا باشد) کَمِشْکاةٍ (نور) مَرْضاتٍ ـ مَرضاتى (هرجاباشد) حَقَّ تُقاتِهِ (آل عمران) تماماً به فتح خوانده است .ولى در تَتَّقُوامِنهُم تُقيةً (آل عمران) و کلمات مَثويکُمْ ـ مَثواهُمْ ـ مَثواهُ را اماله دادهاست . حمزه کلمه هَدانى هر جا بدون قد آمده، مثل : اِنَّنى هَدينى رَبّى (انعام) لَولا اَنَّ الله هَدَينى (زمر) اماله کرده است (اگر با قد باشد مثل : قدهَدينِ (انعام) کسائى اماله کرده است) .ودر فَلَمّا تَراءَ الجَمْعانِ (شعراءحمزه راء را فقط در هر حال اماله کرده است . و در نأى بِجانِبِهِ (اسرا ـ فصلتاماله ـ ن و همزه با هم روايت خلف، و خلاد فقط اماله همزه را روايت کرده است . درکلمه اِنيه (احزاب) اماله ن و الف با هم، و درالف کِلاهُما (اسرا) و الف بَلْ رانَ (تطفيف) اماله از حمزه است . کلمه ضِعافاً (نساء) را خلف به اماله الف (ملازمهبا اماله عين دارد) و خلاد به فتح آن از حمزه روايت کرده اند . و کلمه ءاتيکَ (دوموضع نمل) به اماله الف (ملازمه با اماله همزه قبل دارد) روايت خلاد از حمزه است . کلمه رَءا (هر جا قبل از متحرک باشد . ( در هفت موضع آمده ) مثل رَءا کوکَباً (انعام) رَءا اَيدِيهُمْ (هود) رءا بُرهانَ (يوسف) و بقيه و همچنين رَءاکَ (انبياءرَءاها (نمل ـ قصص) رَءاهُ (نمل) و غيره که قبل از ضمير واقع شده، اماله راء و همزهبا هم قراءت حمزه است . و در وصل به کلمه بعد، مثل : رَءَا القمر ـ رَءَا الشمس (انعام) رَءَا الذينَ (نحل دو موضع) و بقيه، اماله راء فقط جارى است . حمزه الفعين الفعل ماضى، ثلاثى مجرد را در ده فعل : زادَ شاءَ ـ جاءَ ـ خابَ ـ ران ـ خاف ـطابَ ـ ضاقَ ـ حاقَ ـ زاغَ . هر جا باشند اماله کرده است .

 

تبصره :

 

در اماله افعال فوق الذکر فرقى بين مجرد آنها يا قرين به ضميرفاعل يا تاء تأنيث نيست، و فقط لفظ زاغَتْ (قرين به تاء تأنيث) در اِذ زاغَتِالاَبْصارُ (احزاب) و اَمْ زاغَتْ عَنهُمُ الاَبصارُ (ص) را حمزه اماله نکرده و آندو را به فتح خوانده است .

 

در حروف مقطعه :

 

راء را در الر ـ المر در فواتح شش سوره حمزه اماله کرده است، و درکيهعص (مريم) فتح هاء و اماله ياء از حمزه است، و در طه اماله طا و ها با هم ازحمزه، و در طسم (شعرا ـ قصص) و طس (نمل) اماله طا از حمزه، و در يس اماله الف ياءاز حمزه، و در فواتح هفت سوره حم اماله الف حاء از حمزه مى باشد . حمزه، الف رادر کلمات اَلْبَوارِِ (ابراهيم) و القَهّارِ که راء اخر آندو مکسور است، و همچنينالف متوسطه واقع بين دو راء، اگر دومى مکسور و در آخر کلمه باشد، مثل الاَبْرارِ ـاَلْقَرارِ ـ اَلْاشرار به تقليل خوانده است . همچنين کلمه التَّوريةَ را در همهقرآن به تقليل خوانده است .

 

تبصره :

 

الفى که به لحاظ کسره راء بعدش اماله يا تقليل دارد . وقتى بهلحاظ وقف بر آن راء مکسور ساکن مى شود، اماله يا تقليل به قوت خود باقى مى ماند .

 

قاعده در چگونگى وقف

 

حمزه همزه در اول کلمه را به تحقيق، و اگر در وسط يا آخر کلمهباشد با تغييراتى آنرا به تحفيف مى خواند . 
ـ همزه ساکن ماقبل متحرک به سکونلازم
مثل : يأکُل ـ بَوّأنا ـ تَأثيماً ـ الذِّئبُ ـ بِئسَ، البته سکون در وسطکلمه اصلى است ولى سکون روى همزه در آخر کلمه، ممکن است اصلى باشد، مثل : اِقْرَأ ـلَمْ ينَبَّأُ ـ اِنْ يشَأ نَبِّيء يا عارضى باشد که براى وقف ـ ساکن شده، مثل : بَدَء ـ اَنشَأ ـ اَسوَء ـ عَنِ النَّباء ـ مِن حَمَأ ـ لؤلؤءْ. حکم همزه ساکنماقبل متحرک وسط يا آخر کلمه به سکون لازم يا عارض در موقع وقف بر آنها ابدال همزهبه حرف مدى از جنس حرکت ماقبل آن است . تبصره : کلمه رِِئياً (مريم) تُؤوى (احزاب) تؤويهِ (معارج) پس از ابدال دو وجه دارد، اظهار حرف مبدله، يا ادغام آن درحرف بعدى . کلمه رُؤياکَ ـ الرّؤيا ـ رُؤياى، که در وقف بر آنها همزه بدل به واو مىشود، جايز است اظهار اين واو مبدله، و هم قلب واو مبدله به ياء، و ادغام در ياءبعدى . ( طبق قاعده مقرره که وقتى واو و ياء در کلمه اى جمع شوند، که اول واو ساکنو بعد ياء متحرک باشد . واو را تبديل به ياء نموده و در ياء، بعدى ادغام مى کنند ) دو کلمه اَنبِئهُم (بقره) نَبّئُهم (حجر ـ قمر) بعد از ابدال همزه به ياء در وقف برآنها، بر روى حرکت هـ ضمير حمزه دو وجه دارد : 1 ـ کسره هـ چون ياء مبدله قبل از هـضمير آمده و مثل فِيهِم ـ يزَکّيهم شده . 2 ـ ضم هـ نظر به اصل که مضموم بوده است . اَنْبيهُم ـ نَبّيهُمْ .
ـ همزه متحرک ماقبل ساکن
الف ـ سکون روى حرف صحيح،و همزه بعد از آن در وسط کلمه، مثل : شَطأهُ ـ اَلْقُرانُ ـ اَلظَّمانُ ـاَلاَفئِدَة ـ مَسئولاً ـ يا اينکه همزه در آخر کلمه باشد مثل اَلْخَبْءَ ـاَلْمَرْءُ ـ مِلْءُ ـ دِفْءٌ .ب ـ ساکن ماقبل همزه متحرک، حرف لين، و همزه دروسط يا آخر کلمه باشد، مثل : سَوْءَةَ ـ مَوْئِلاً ـ سَوْإتِکُم ـ شَيئاً ـ ظَنَّالسَّوءِ .ج ـ ساکن ماقبل همزه از حروف مدى ( واو ـ ياء ) و همزه در وسط يا آخرکلمه باشد : السُّواى ـ سيئَت ـ اَلْمُسئُ ـ اَنْ تَبُوءَ ـ وَجِئَ حکم وقف بر اينسه قسم نقل و حذف است يعنى حرکت همزه به ماقبل داده شده و خود حذف مى گردد .

 

تبصره :

 

مى توان واو و ياء ساکن اصلى در مثالهاى بالا را مثل واو و ياءساکن زائده قرار داده، و همزه بعد از واو اصلى را تبديل به واو، و همزه واقع بعد ازياء اصليه را تبديل به ياء، و در واو و ياء قبلى که اصليه هستند ادغام نمود، و درهمزه وسط يا آخر کلمه فرقى هم نمى کند، مثل : السُّواى ـ سيئَتْ ـ سَواَةَ که مىشوند السُّوّا ـ سييتْ سَوَّة .و اگر همزه متحرک بعد از الف در وسط کلمه باشد،حکم آن در وقف، تسهيل ( بين بين ) به قصر يا مد است، مثل : جائَنا ـ دُعاءً ـنِداءً ـ هاءُمُ ـ اَولياءُهُ ـ خائفينَ ـ اَلْمَلئِکَةُ . و اگر همزه متحرک بعد ازالف در آخر کلمه بود مثل جاءَ ـ السُّفهاءَ ـ السَّماءُ ـ يشاءُ ـ اَلاَعداءُ حکماين قسم ابدال همزه به الف است به قصر ـ يا توسط ـ يا مد . و اگر ماقبل همزهمتحرک، واو و ياء زائده باشد، مثل : خَطيئَةٌ ـ النَّيسى ـ قُرُوءٍ ـ بَريئُونَ ـبَريءُ در اين قسم تخفيف همزه ابدال آن از جنس حرف زائد و سپس ادغام در آنست، وفرقى بين همزه وسط يا آخر کلمه نيست، و بر سکون تشديد حاصله از ادغام همزه اى که درآخر کلمه بوده جايز است دخول روم وقتى حرکت همزه محذوفه مکسور يا مضموم بوده، واشمام وقتى مضموم بوده است . 
ـ همزه متحرک، ماقبل هم متحرک
قسم مى شود 1ـ همزه مفتوح ماقبل مکسور، مثل خاطَئَةً ـ ناشِئَةَ ـ مِأَةَ ـ بِاَيکُم ـ لِاَهَبَ . حکم حمزه در وقف بر اين کلمات ابدال آن بياء خالص است . 2 ـ همزه مفتوح، ماقبلمضموم . مثل يؤَيدُ ـ مُؤَذّنٌ ـ فُؤادَکَ يؤاخِذُ ـ لُؤلُؤاً حکم همزه در وقف براين کلمات ابدال آن به واو خالص است . و در هفت شکل ديگر : همزه مفتوح، ماقبلمفتوح، سَأَلَ ـ مَأب ـ شَنَأنُ ـ همزه مکسور، ماقبل مفتوح، مثل : بَئيس ـ يؤمَئذٍمُطْمَئنٌ ـ همزه مکسور ماقبل مکسور، مثل : خاطِئينَ ـ بارئِکُم ـ مُتَّکِئينَ ـهمزه مکسور، ماقبل مضموم، مثل : سُئِلُوا ـ سُئِلَ ـ سُئِلَتْ ( در اين قسم وجهديگرى از طريق اخفش آمده و آن ابدال به واو خالص است ) ـ همزه مضموم، ماقبل مفتوح،مثل : رَءُفٌ ـ يکْلَؤکُم ـ تَوُزُّهُمْ ـ همزه مضموم، ماقبل مکسور، مثل : اَنبِئُونى ـ مَستهزِؤُنَ ـ لِيواطِؤا ( در اين قسم وجه ديگرى از طريق اخفش آمده وآن ابدال به ياء خالص است و از حمزه حذف همزه و ضم، ماقبل آن، ) ـ همزه مضموم،ماقبل مضموم مثل : بِرُؤسِکُم . تخفيف همزه در وقف بر اين هفت شکل اخير . تسهيل (بين بين) قول واحد است .

 

تبصره :

 

گاهى همزه در اصول و بنا در وسط کلمه واقع شده، مثل : سَأََلَ ـرَءُفٌ ـ يئِسَ ـ قاعده تخفيف آن در وقف مسلم است، ولى اگر همزه بوسيله بعضى حروفزائده در وسط کلمه واقع شود، مانند هااَنْتُم ـ يا ادَمُ ـ لِاَبَوَيهِ ـ لَاَنتُمـ ءَانتُم ـ وَ اَوْحى ـ فَاُوارِى ـ سَأوُريکُم ـ کَاَنَّهُم که انفصال اين حروفبه اصل کلمه صدمه اى نمى زند، در وقف بر اينها دو وجه است : تحقيق، نظر به اصل کههمزه در اول کلمه بوده، و اجراى قواعد تخفيف نظر به وضع موجود . در کلماتاَلَّذيِ اؤتُمِنَ ـ يا صالِحُ اِئتِنا ـ اِلى الْهُِديَ ائتِنا ـ لِقاءَنَا ائتِ ـيقُول ائذَن چون امکان وقف بر کلمه قبل از همزه است، فقط تحقيق را صحيح دانسته است .

 

در ياءات اضافه (ضمير متکلم

)

 

ـ ياء ضمير متکلم که بعدش همزه قطع مفتوح آمده، در مَعى ابداً (توبه) مَعى اَو رَحِمَنا (ملک) را حمزه به سکون ى خوانده است . 
ـ ياءات ضميرمتکلم که بعدش همزه قطع مکسور باشد، 11 مورد : اُمّى اِلهَينِ (مائده) اِنْ اَجرىاِلّا عَلى (يونس ـ دو موضع هود ـ سبا ـ 5 موضع در شعرا)يدى اِلَيکَ (مائدهحمزه تماماً را به سکون ى خوانده است . 
ـ در ياءات ضمير متکلم که به همزه قطعمضموم رسيده باشد با حفص اختلافى ندارد 
ـ در ياءات ضمير متکلم که بعدش همزهوصل با ل تعريف (ال) آمده، 14 مکان آنها را حمزه به سکون ى خوانده، و حفص عَهديِالظّالِمين (بقره) با او موافقت کرده : قُلْ لِعبادِى الَّذينَ (ابراهيم) ـ ياعِبادى الَّذين ءامنُوا (عنکبوت) ـ قُل يا عبادى الّذينَ اَسرَفُوا (زمر) ـ اِناَرادَنى اللهُ بِضُرٍّ (زمر) ـ عباديِ الصّالحونَ (انبياء) ـ مَسَّنى الضُّر (انبياء) عبادى الشَّکُورُ (سبا) عَهدِى الظّالمينَ (بقره) رَبِّى الَّذى يحيى (بقره)، ءاتنِيى الکِتابُ (مريم) ءاياتِى الّذينَ (اعراف) حَرَّم رَبّى الفَواحشَ (اعراف) ان اَهلَکَنِى اللهُ (ملک) مَسَّنى الشَّيطانُ (ص) و در غير اين چهاردهمورد آنها را به فتح ى خواند است . مثل : وَ ما مَسَّنِى السَّوءُ (اعراف) مَسَّنِىالکِبَرُ (حجر)
ـ ياء ضمير متکلم که بعد آن همزه وصل بدون ل تعريف آمد، با حفصفرقى ندارد . 
ـ وقتى بعد از ياء ضمير متکلم حرف ديگرى غير از همزه باشد : وَجهى (آل عمران ـ انعام) بَيتِى : (نوح ـ بقره ـ حج) لِى (طه ـ ص دو موضع ـ کافرانـ نحل ـ يس ـ ابراهيم) مَعِى : (اعراف ـ توبه ـ سه موضع کهف ـ انبياء ـ دو موضعشعرا ـ قصص) تمامى اين 21 موضع را حمزه به سکون ى خوانده است .

ياءات زوائد :

 

رَبَّنا ءَتَقَبَّل دُعاءِ (ابراهيم) باثبات ى در وصلاَتُمِدّوُنَنِ (نمل) را باثبات ى در هر حال . و فَماءَ اتِينِ اللهُ خير (نمل) رابه حذف ى در هر حال خوانده است

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط : اصول قرائت حمزه
نویسنده رضااتابک در یک شنبه 17 مرداد 1395 |

حدیث روز

اى فرزنـــد آدم! به پدر و مــادرت نیكى كن و صله رحــم داشته باش تا خداوند، كــــــارت را آســان و عمــــرت را طولانى بگردانــد. پــروردگــارت را فرمان ببر تا خردمند به شمـــار آیى و از اونافرمـــانى نكن كه نادان شمرده مى شوى. // پیامبر اکرم (ص)

نویسندگان

سایت های مراجع

آرشیو مطالب

پیوندهای وبگاه


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان واژه های آسمانی،پیام های نورانی  و آدرس   yareasamani.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

yareasamani.loxblog.com





دانشنامه سوره های قرآن

سوره قرآن

همگام با کتاب

--کتاب پیوند جوان با نماز--
معرفي و دانلود کتاب پيوند جوان با نماز

در اين کتاب پس از تبيين ميزان اهميّت نماز در زنـدگي، پـاسخــگوي بـرخي از شبهات جـوانـان عـزيـز در امـر نمـاز بوده، و عوامل مهمّي که مي ­تواند زمينه­ي دوري آن­ ها از نماز و عبادت را فراهم ­سازد، مورد بررسي قرار خواهيم داد. اين کتاب علاوه بر آن که در پـيـونـد جـوان بـا نـماز راه­ گشاي خوبي اسـت، مي­ تواند به عنوان متن آمـوزشي جـهـت مـربـيـان عـزيـز و دلسوز هم مورد استــفــاده قــرار گــيــرد
--کتاب ژرفاي نماز--
 کتاب ژرفاي نماز

کتاب از ژرفاي نماز از حضرت آيه الله خامنه اي بـه صــورت فـايــل پــي دي اف, كتاب الكترونيكي به زبان فارسي براي مطالعه همگان اماده دانلود شده است اين كتاب داراي 22 صــفــحـــه اســـت
360 رنگ
جشنواره فرهنگی
صفحه اصلی
پروفایل
قرآن آنلاین